آخرین جمعه تابستون

ساخت وبلاگ
از خواب بیدار میشم... سال هاست که ساعت ۶ صبح بدون هیچ زنگ و الارمی از خواب بیدار میشم....همه خوابن جز مامان... از صدای زمزمه قران خوندنش مشخصه... و از صدای قل قل کتری.... به سختی موبایلم رو از کنار عسلی کنار تخت پیدا میکنم... اول میرم تلگرام و چک میکنم و بعد اینستاگرام... شارژم مثل همیشه نیست... و گوشیم ۹ درصد شارژ داره... بدون شک داداشم کش رفته... نماز میخونم... و آماده صبحونه خوردن میشم... گلی تا منو میبینه شروع میکنه نوک زدن به قفس و بلند و پشت سر هم فریاد میزنه بوس بده بوس بده..... آماده میشم..چادرمو میزارم سرم لپ تاپ و لیست ها رو بر میدارم... همیشه بعد استارت میرم دنبال شعر مورد علاقه ام... همکارم خانم رحمانی یه کوچه بالاتر از ما میشینه... زن خوب و مهربونیه .. معمولا صبح ها براش بوق میزنم و تا محل کار همراهم هست.... چهارشنبه رو دوست دارم بخاطر پنجشنبه های تعطیلش آخرین جمعه تابستون...ادامه مطلب
ما را در سایت آخرین جمعه تابستون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banoo1992 بازدید : 59 تاريخ : دوشنبه 13 تير 1401 ساعت: 23:54

من و فرنوش دوست ۱۸ ساله ایم..

با هم بزرگ شدیم...

تو تمام مراحل خوب و بد زندگی همراه هم بودیم...

رابطه ما خیلی هم گل و بلبلی نبود...

حسادت بود.پنهون کاری بود..ناراحتی بود...

ولی هیچوقت تو دلمون نمیموند..

شاید همین دلیل دوستی۱۸ سالمونه...

امروز روز نامزدیشه❤

براش خوشحالم...خدایا هواشونو داشته باش آخرین جمعه تابستون...

ما را در سایت آخرین جمعه تابستون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banoo1992 بازدید : 58 تاريخ : دوشنبه 13 تير 1401 ساعت: 23:54

فکر نمیکردم اینقدرجون سخت باشم....

خوبه که نشکستم...

خوبه داره آینده میاد...

خوبه ...

آخرین جمعه تابستون...
ما را در سایت آخرین جمعه تابستون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banoo1992 بازدید : 59 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 4:05

لعنتی تو مرا آنقدر آزردی که خودم کوچ کنم از شهرت...بکنم دل ز دل چون سنگت...تو خیالت راحت میروم از قلبت...میشوم دورترین خاطره در شبهایت...تو به من میخندی..باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...برنمیگردم نه...میروم آنجایی که دلی بهر دلی تب دارد...عشق زیباست و حرمت دارد تو بمان...دلت ارزانی هرکس که دلش مثل دلت سردو بی روح شده است...تو بمان در شهرت.. نوشته شده در پنجشنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۹۶ساعت 18:37 توسط بانو| آخرین جمعه تابستون...ادامه مطلب
ما را در سایت آخرین جمعه تابستون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banoo1992 بازدید : 63 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 21:17

روزای خوب نزدیکه بهت قوووول میدم...

فقط زودتر دست به کار شو...

از همین فردا ...

سخته ..اما تو میتونی..من میدونم

نوشته شده در سه شنبه دوم آبان ۱۳۹۶ساعت 2:39 توسط بانو

آخرین جمعه تابستون...
ما را در سایت آخرین جمعه تابستون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banoo1992 بازدید : 63 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 21:17

چقدر دلم برای پادگان تنگ شده...

بچه ها که خسته میومدن...

پر از سوال بودن...

خانم شما مال جنوبین؟؟

خانم شما که هم سن ما هستین چجوری خادمین؟؟

خانم ناهار چیه؟

خانم کجا آنتن میده؟

خانم مجردین؟؟

خانم میشه با شما عکس بگیریم؟

خانم ما شما رو خیلی دوست داریماااا...

....

بی شک دوران خادمی بهترین دوران زندگیم بود....

نوشته شده در جمعه سی و یکم شهریور ۱۳۹۶ساعت 18:9 توسط بانو

آخرین جمعه تابستون...
ما را در سایت آخرین جمعه تابستون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banoo1992 بازدید : 49 تاريخ : شنبه 15 مهر 1396 ساعت: 13:09

خب قشنگ ترین فصل سال آغاز شد ...

پاییز جان ...

 

آخرین جمعه تابستون...
ما را در سایت آخرین جمعه تابستون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banoo1992 بازدید : 61 تاريخ : شنبه 15 مهر 1396 ساعت: 13:09